جشن تولد 3 سالگی دردونه ام
خداوند درهای آسمانش را گشود و یکی از فرشتگان زیبایش
را روی بال پریان تا زمین بدرقه کرد
آن فرشته آسمانی کوچک در دامان ما فرود امد و خانه مان
راسبز کرد و اکنون سومین سال امدنش را جشن گرفتیم
عزیز دل مامان.....رادین گلم
ای تنها دلیل بودنم و ای بهانه زیبای زندگی
تولدت هزاران بار مبارک
عاشقانه دوستت دارم و تا پای مرگ بعد از خدا
میپرستمت زیبای من
سلام به همه دوستای عزیز و مهربونم که شرمنده همشون شدم به خاطر یه سری مسایل سرم شلوغ بود و نتونستم بهتون سر بزنم و حتی جواب کامنتای مهربونتونو بدم .مخصوصا مامان امیرعلی گل که از همین جا تولدشو تبریک میگم ایشالا هزار ساله بشه عزیزم.بوووووووووووس
حتما میایم بهتون سر میزنم به دلایلی خیلی درگیریم
امسال برنامه ها جور شد تا یه جشن برای سومسن سال حضورت بگیریم .اول از همه از لباسامون شروع کردم برای خرید عید که رفته بودیم یه دست کت و شلوار هماهنگ با تم تولدت پیدا کردم. لباس خودمم خودم دوختم که به دلیل سردرد و خونه تکونی تا یه هفته قبل از مراسم طول کشید و بعد دادم دوست عزیزم روشو برام سنگ دوزی کرد و خیلی خوشگل شد و همه خوششون اومد
برای تولدت رنگ آبی و زرد و با تم پرنس و تاج گذاری انتخاب کرده بودم که به دلایلی 3روز قبل از تولد عوض شد و مینیون ها رو انتخاب کردیم خوبی این تم بودن رنگ آبی و زرد بود
مراسمو به خاطر زیاد بودن مهمونا و راحتی اونا خونه مامان مهین گرفتیم.شب قبل از تولد مشغول تزیینات بودیم که یه بادکنک تو دست رادین ترکید و محکم خورد تو صورتش همون لحظه چشماش قرمز شد و اشک میومد و ابریزش بینی پیدا کرد خواستم ببرم دکتر که نذاشتن و گفتن چیزی نشده ولی همش بهونه میگرفت و میگفت مامانم از دستت چشمام چکار کنم قربون چشمات برم توی تمام عکسا چشای نازت و بینی ات قرمزه
خدا رو شکر چیزی نشد و خدا بهون رحم کرد فردا صبحش قبل از رفتن به آرایشگاه هر کاری کردم نذاشتی قطره استریل بریزم و شربت ابریزش بینی بهت دادم و سپردمت به مامان فرشته اینا و رفتم ولی دوباره تو حموم موقع بیرون اومدن خورده بودی زمین و کلی گریه کرده بودی مامان بمیره پیشت نبودم
خوب همه اینا دست به دست هم داد که من کلی از برنامه هایی که داشتمو نتونم انجام بدم و کلی خوراکی مثل دراژه های رنگی و بیسکوییت و...کلا یادم رفت بزارم رو میز
ولی به طور کل خیلی خوش گذشت و رادینمم خیلی خوشحال بود و همش میرقصید
کارت دعوت میهمونا
تنها عکس از تزیینات
ساعت به دنیا اومدن رادینم
کندی بار نصفه چیده شده
عکساتو از لحظه تولد تا الانو توی 2 تا کلیپ بود که موقع سرو کیک و بستنی توی تی وی پخش کردیم
این عکسارو از روی تی وی انداختم
کیک خوشمزه مون
برگه یادگاری پر از آرزوهای قشنگ برای رادینم
اینم رادینمون که کلا کیکی شد حتی کفشش.به نیایش هم زور کرده بود بیا دستمو لیس بزن بخور
موقع سرو بستنی تنها عکسی که سالن کمی مشخص
فوت کن..فوت کن..فوت کن شمعارو خاموش کن
فوت کن..فوت کن..فوت کن غم رو فراموش کن
بریدن کیک با همکاری نیایش خاله(آنای رادین)
عاشق این عکس 2 تاییمونم
اینم مهمون کوچولوی جشنمون سوفیا خانوم که عکسی ازش تو جشن نداشتم
به دلیل حضور خودم توی عکسا و منشوری بودن مجبور شدم بیشتر عکسارو طوری بزارم خودم نباشم
با اینکه اصلا از کندی بار راضی نبودم و بیشتر خوراکی ها تو کابینت موند ولی خیلی خوش گذشت مخصوصا به رادین تو کل جشن وسط در حال رقص بود