این روزها
سلام بهونه زندگیم
قربونت برم این روزا که دارم از شیر میگیرمت یه کم بهونه گیر شدی ولی خیلی پسر خوبی بودی اصلا اذیتم نکردی مخصوصا شبا موقع خواب یا تو طول شب بیدار نمیشی گریه کنی فقط صبحا ساعت ٩بیدار میشی یه کم غر میزنی بعدشم شیر تو شیشه میخوری دوباره میخوابی
من خیلی میترسیدم اذیت بشی ولی خدا رو شکر خوب بود ٣روز دیگه تولدته ولی با مراسم ٧ننه یکی شده و دوباره مهمون داریم وباید بریم سر خاک ولی به بابا میگم فرداش ببرتت بیرون یه کم خوش بگذرونی
قند عسلم غذا خوردنت خیلی خوب شده دیشب گریه کردم به بابا گفتم خیلی دلم تنگ شده برای شیر دادن به رادین برای اون نگاه قشنگت موقع شیر خوردن برای اذیت کردن تو اون موقع منو ببخش اگه یه موقع سرت غر زدم مامان الان میفهمم چه لحظه های بود حتی وقتی زیاد میخوردی و سینه هام درد میگرفت و بازم ول نمیکردی فدات بشم خیلی داغونم خیلی
بابا میگفت وقتی غذا میخوره دیگه نباید ناراحت باشی خدا رو شکر که میخوره ایشالا تو این ماه یه کم وزن اضافه کنی تا خستگیمون در بره اون روز مغازه بابا کشیدمت ١٠/٥٠٠ بودی
حالا بریم سراغ عکس
از اونجایی که رادین همش میگه با دوربین برام فیلم ١٣ بدر پارسالو بزارم منم از ترس اینکه دوربینو خراب کنی نمیزارم بهت گفتم دوربین نیست گفتی هاپو برده و عروسکتو برای تنبیهش بعد از کتک کاری و گاز گرفتن انداختی تو سطل اشغال
اقارادین مشغول خوردن پفیلا
رادین علاقه خواسی به نگاه کردن به البوم داره و میره کشوی و میریزه به هم و...
رادین خودشو تو وان دیده رفته نشسته روش میگه منم میرم حموم
این همون عکس
روش جدید نگاه کردن به تلویزیون
حالا بریم ادامه مطلب یه چندتا عکس از قبل دارم برات
اینم چندتا عکس از اردبیل مهر ٩٢
خوب دیگه رادین خوابید ما هم بریم تا بعد