عزیز دل مامان رادین عزیز دل مامان رادین ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

رادین شازده کوچولوی خونه ما

یه روزخوب با رادینی

1393/2/3 19:16
نویسنده : مامانی رادین
1,029 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گل مامان عزیز دلم انقدر شیرین شدی که یه لحظه با تو بودنو با کل دنیا عوض نمیکنم

راستی یه خبر خوب Smiley bisous 304رادین دیگه به من میگه مامان تو یه عملیات چند روزه تغییر رویه داد و من هم شدم مامان هر چی صدام میکرد ج ندادم و گفتم باید بگی مامان همه نینی ها میگن مامان

موقع کار داشتن رادین.ایه (با سرکش) ایه ایه(نمیدونم چه ربطی داره مثلا میخواد اسممو صدا کنه)

من . سکوت

رادین .مامانی مامانی مامان خودم

من . با جیغ جانم عزیزم قربونت برم

واین شد که دیگه منم شدم مامانهورا

من از خودم هنر در کردم تشویقو بعد از چند هفته برای رادین یه بلیز مردونه دوختم همچین مامان هنرمندیم من .هر جا میریم به رادین میگن لباستو کی خریده رادین سریع میگه مامان خودم دوخته داشتم برای نیایش هم لباس میدوختم اومدی میگی برای من بدوز

رادین عاشق کتاب خوندن و همش تو خونه کتاب دست شه میاد میگه مامان بیا اتاقم دب دب (دفتر)بخون میگم کار دارم میگی نه کارت تموم شده بیا تو کتابا هم تموم نقش اولا عمو حسین هست بقلشم بقیه خانواده حضور دارن رفته یه مرد سبیل کلفت نشون بابا ممد داده میگه این تویی بابا ممد هم غش کرده بود

پسر مامان صبحا که بیدار میشه کلا بهونه میگیره و فقط میگه بیا بازی کنیم همیشه هم یه پیچ گوشتی دستشه و همش میگه مامان کجا رو دوروس اونم (درست کنم) قربون اون دستات بشم من

خب مامانی درست شد بسته بیا بشین یه دقیقه رو مبل

 

چکار میکنی عشق مامان اونا رو بهم نریز

خب بالاخره صعود به قله اورست

اینم میمون رادین که احترام زیادی تو خونه بهش میزاریم باید همیشه اینجا بشینه

 

صبح برای اینکه ناهار بزارم زنگ میزنم بابایی بیا رادینو ببر مغازه یه چند دقیقه نگهش دار ولی رادین بعد ٢ دقیقه پس فرستاده میشه با یه شانسی خوشگل شاید سرگرم بشه

بازش کنیم ببینیم چی توش در میاد

بلهههههه بهترین چیزی که میشد توش باشه این بود دیگه بساط درست کردن وسایل خونه تکمیل شد 

رادین..حالا بریم تو اتاق بازی اوییم رفتیم اتاق گوشی شو گرفته سمت من ازم عکس بگیره

میگم حالا وایسا منم ازت عکس بگیرم

 

ممنونم مامان حالا یه دونه دیگه

خب رادین بیا بریم حموم یکم اب بازی کنیم بیایم

 

چرا ناراحتی مامان فدات خوابت میاد

موقع ناهار

بخور مامان فقط نگاهت به تلویزیون بیا بشین پایین نخیییر انگار نه انگار

بعد ناهار عملیات درست کردن شروع میشه رفته بالا دیده عموحسین داره دی وی دی درست میکنه اومده به جون مال خودمون افتاده

بسته مامان خسته شدی درست شد حالا نوبت جارو بخی کشیدنه

 

خب رادین خوابش گرفته

 

رادین خوابید منم ٢تا چشمم خون افتاد شما هم خسته کردیم شرمنده فعلا

                                                             http://zibasaz.niniweblog.com/ 

 

پسندها (2)

نظرات (7)

نارین
3 اردیبهشت 93 21:29
ای جونم عزیزم قربونت بشم من مهندس کوچولو
مامانی رادین
پاسخ
خدا نکنه خاله جون
خاله
5 اردیبهشت 93 12:51
سلام خاله ی مهربون وبم آپ شده با کلی عکس بدو بیا که منتظرماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامانی رادین
پاسخ
باشه عزیزم اومدم
مامان حدیث
6 اردیبهشت 93 16:21
سلام خوش به حال آقا رادین که مامان به این هنرمندی داره. خانم لباس دخترونه هم می دوزین مشتری شیم؟
مامانی رادین
پاسخ
خواهش میکنم گلم به شما نمیرسیماگه نزدیک بودیم باعث افتخارم بود
یاسمن (سه شنبه ها
7 اردیبهشت 93 6:21
وای فدااااااااااااااش یه چیزی بگم ناراحت نمیشی مامان رادینی ؟؟! البته اگه یکی به بچه ی خودم میگفت کلی ذوق میکردم رادین خیلی شبیه گوینده پنگوله من خیلی از دوبلرشم خوشم میاد خیلی شیرینه اونجا که رادین نشسته میخواد غذا بخوره موهاش کپی همون شده وای خدا چقدر خوردنی و نازه خیلی با نمکه در عین حال یه قیافه مردونه ای داره آدم کیف میکنه
مامانی رادین
پاسخ
ممنون عزیزم وقت گذاشتی به ما سر زدی ولی من ازش خوشم نمیاد چون شبیه یکیه که من...
مامان طاها
7 اردیبهشت 93 11:53
ای ناقلای شیطون کوچولووو.چه پیراهن خوشگلی دوختی مامان رادین.
یاسمن (سه شنبه ها
14 اردیبهشت 93 5:27
جز اون بچه هایی که آدم هی دلش میخواد عکساشو ببینه
مامان الی و محیا بانو
1 خرداد 93 5:18
آفرین به مهندس ...خخخخخخخ ای جوونم چه بامزه است کارهاش... مامانی خیلی ها رمز داربود اینجا اومدم نظر و تماشا